مادر واقعااا این کلمه ب چ معنی؟؟؟؟

ساخت وبلاگ

روزی ب اجبار در مکان های قرار میگیری که بی اختیار ذهن و توجه ات ب اطرافت پرت میشود .

توی اورژانس بیمارستان بودم و منتظر نوبت دکتر 

پشت در اتاق اورتوپد خیلی شلوغ بود 

ی پیرزن نخیف و لاغر و قد کوتاه با آن جسه کوچک اش با صورت نگران  و موهای پریشان در دور گردنش و روسری گل گلی که دور گردنش افتاده بود و حراسان ب پسرش که با یک کاپشن سبز آمریکایی و شلوار کردی و عصا اینطرف و اونطرف میرفت  نگاه می کرد 

لهجه داشتن نمی دونم از کجای اصفهان بودن ولی فقط چششمان  نگران مادرش از جلوی صورتم رد نمیشه .

اتفاق خاصی براش نیفتاده بود ولی اون مادر انگار دنیا سرش آوار شده بود 

matin061...
ما را در سایت matin061 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6matin061c بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 15 بهمن 1398 ساعت: 12:26